شهردارجان سلام 2

ساخت وبلاگ

شهردار جون!

فرصت نکردم بابت تمهیدات و تسهیلات نوروز امسال ازتون تشکر کنم. اما از قدیم قدیما گفتن ماهی رو هر وقت بگیری تازه ست .( البته نه از زیر پل!) خواستم تا فرصت دارم از زحمات و کمالات و حسنات شما تشکری کنم تا مدیون نباشم خدای نکرده!

اینکه مسافرها اومدن تو شهر و هنوز یه جماعت شوت به دست و سطل به دست با شلوار کردی و پیژامه وسط خیابون داشتن رنگ می کردن ! قطعا مشکل از شما نبود بلکه از مسافرهایی بود که زود اومدن مسافرت نوروزی ، آخه این جماعت بی فکر نمی گن بی اطلاع نباید رفت مهمونی؟! یعنی اینا مهمونی خونه خاله و عمه و زن بابا میرن همینطوری بی خبر میرن؟؟؟ یعنی نمی فهمن قبل اومدن به انزلی باس اول بزنگن به آقا شهردار بگن سلام سلام عمو شهردار سلام ما داریم میایم انزلی ، بیایم یا نیایم؟؟؟ اصن مشکل از اون بدبختها هم نیس ، مشکل از دولته که باس اول با شهرداری ما هماهنگ کنه بعد تو تقویم بزنه تعطیلات سال نو! یعنی چی ؟ یعنی اینکه اگه شهر آماده نبود یه چند روز به اسفندماه اضافه کنه مثلا اسفند بجای بیست و نه روز بشه چهل ، چهلو پنج روز تا شهر آماده بشه!

بگذریم...

دیدم یه مستراح زدین زیر پل و پرده زدن که دستتون درد نکنه بابت ...! هم یه پرده زدین ورودی مستراح و درشت نوشتین صدو پنجاه میلیون تومن واستون مستراح زدیم. (حالا نمیدونم پول زمین رو هم توش حساب کردین یا نه؟!) لامصب مستراح موستراح که نیست کاخ شاهه؟؟؟ به دو دلیل تا الان نرفتم توش ، یکی اینکه صدو پنجاه میلیون توش هزینه کردین آدم دلش نمیآد بره توش بر...! یکی دیگه اینکه این مستراح کثیفا که هست میری توش توی کاسه مستراح کار قبلیا و بعدیا قرو قاطیه و تو آب کاسه غوطه وره نمیشه تفکیکشون کرد و باس ببریم پیش مهندس ژنتیک جداشون کنه ، اون مستراح کثیفا رو لامصبا پونصد میگرفتن ( البته نرخ با دلار سه هزار تومنی محاسبه شده نه با دلار هفت هزار تومنی!) تازه صابون دستشویی هم نداشت! فک کردم الان درشت نوشتن صدو پنجاه میلیون تومن ، الان اگه برم توش یقه ام می کنن و شهرداری تا صدو پنجاه میلیونشو و کسری بودجه شو از این مستراح درنیاره دست به کش نیست و حتما باس با خودم دسته چک ببرم اون تو و ...! 

لامصب مستراح زدین لاکچری ! یعنی اگه جای این پول یه خط هوایی چارتر می کردین از انزلی به استانبول هرکی دستشویی داره با چارتر ببرینش استانبول بر... و برگرده فک کنم اینقده هزینه اش نمی شد!!!

ولی اگه از من میپرسین ، تو دفترچه راهنمای گردشگری شهرستان بعنوان یه جاذبه توریستی مستراح زیرپل رو بگنجونین گردشگرا بیان برن ازش بازدید کنن و توش سلفی بگیرنو زیرش بنویسن منو مستراح صدو پنجاه میلیونی همین الان یهویی!!!

ولی وجدانن هدف از نوشتن اون صدو پنجاه میلیون تومن سر در مستراح چی بود؟ یعنی یارو رفت اونجا نشست از استرس صدو پنجاه میلیون تومن اشتباهی شلوارشو ...!

بی خیال! این مردم چی میدونن مستراح لاکچری چیه آخه ؟؟؟ هر وقت فهمیدن که ربط المان زنبور به انزلی چیه اونوقت می فهمن مستراح لاکچری چیه! گفتیم المان زنبور که به حق و به جا بود واقعا بعد اون گوزن هایی که توی پارک انصارالحسین دوچرخه سواری کردن!!! جای خالی زنبور ها هم احساس میشد. فقط ایکاش زنبورها رو مثل گوزن ها سوار دوچرخه ای ، الاغی ، سه چرخه ای چیزی می کردین که پیام هم داشته باشه مثلا زنبور در حال رفتن به موستراح لاکچری یا زنبوری که داخل موستراح لاکچری نشسته داره تولید عسل می کنه! اونم از نوع مستراح صدو پنجاه میلیونی!

اصلا من عاشق این ابتکارات دوستان شهرداری ام دیگه دست خودم نیس که ، اون قایق های کاغذی هستن دارن پل رو میرن بالا هیچکی هم نیس بهشون بگه داداچ داری اشتباه میری تو باس بری پایین پل ، نه اینکه برن مستراح لاکچری ، نه برن بلوار برن تو دریا برن پیش اون قایقی که مثلا افتخار ملی مون بودو بی سرو صدا سر موج شکن رفت پایین و هیچکی نگفت چی بود و چی شد و پولمون کجا رفت؟ اینها هم برن همونجا !!!

یا اون نمایشگاه لاکچری هایی که زدین و سربلندمون کردینو اصلا هیچکی نفهمید چرا زدین و کجاها زدینو چی توش زدین و بالاخره چی شد؟ یعنی من موندم که تا الان آچار پیچ گوشتیو انبر دست و میخو اره و سیم بوکسل جزو صنایع دستی بودو خبر نداشتیم یعنی فلافل و ساعت و لواشکو پاستیل جزو صنایع دستی شهرمون بود و خبر نداشتیم . شنیده بودیم انزلی شهر اولین هاست دیگه نمی دونستیم اینها هم جزو افتخارات و صنایع شهرمون بودو خبر نداشتیم یعنی صنایع دستی قبل از این نمایشگاه توهم بود!

یا برنامه های هنری که فوق العاده بودنو یه ردیف جلو یه عده نشسته بودنو چندتا میز جلوشون گذاشته بودنو  یه جماعت هم هی میرفتن میومدنو از اول ردیف تا آخر ردیف میرفتنو دست میدادنو و ماچی می کردنو دیس دیس شیرینی میاوردنو جلوشون میذاشتنو و مردم هم فقط شیرینی خوردن اون ردیف جلویی ها رو میدیدنو و آب از لب و لوچه شون آویزون میشدنو و یه عده هم هی میرفتن و میومدن و به اون ردیف جلویی ها می گفتن ای جونمو و ....! اینم از هنر دوستان

همینها بسته از قدیم گفتن در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

مالازای...
ما را در سایت مالازای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : malazayo بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 23:11